عاشقان خدا(سرعین)
عاشقان خدا(سرعین)
هر چند هوای آسمانم برفی است بی حوصله گی هام نه از کم ظرفی است
با خیل فرشتگان سخن میگویم در خانه من سکوت هم پر حرفی است ________________________________________ مردیم و نشد زندگانی بکنیم در سایه نوروز جوانی بکنیم
این قالی چرک مرده این پرده پیر افسوس نشد خانه تکانی بکنیم یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:, :: 5:19 :: نويسنده : هادی
جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, :: 5:1 :: نويسنده : هادی يک روز کارمند پستي که به نامه هايي که آدرس نامعلوم دارند رسيدگي مي کرد، متوجه نا مه اي شد که روي پاکت آن با خطي لرزان نوشته شده بود نامه اي به خدا . با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند. در نامه اين طور نوشته شده بود خداي عزيزم بيوه زني 83 ساله هستم که زندگي ام با حقوق نا چيز باز نشستگي مي گذرد. ديروز يک نفر کيف مرا که صد دلار در آن بود دزديد. اين تمام پولي بود که تا پايان ماه بايد خرج مي کردم. يکشنبه هفته ديگر عيد است و من دو نفر از دوستانم را براي شام دعوت کرده ام. اما بدون آن پول چيزي نمي توانم بخرم . ? هيچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگيرم. تو اي خداي مهربان تنها اميد من هستي به من کمک کن. کارمند اداره پست خيلي تحت تاثير قرار گرفت و نامه را به ساير همکارانش نشان داد. نتيجه اين شد که همه آنها جيب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاري روي ميز گذاشتند. در پايان 96 دلار جمع شد و براي پيرزن فرستادند. همه کارمندان اداره پست از اينکه توانسته بودند کار خوبي انجام دهند خوشحال بودند. دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 4:23 :: نويسنده : هادی از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذاشتیم و گذشت آن چه تو باما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران
رفته چو مه به بمحاقم که نشانم ندهند هر چه آفاق بجویند کران تا بکران
میروم تا که به صاحب نظری باز رسم محرم ما نبود دیده کوته نظران
دل چو آیینه اهل صفا شکنند که زخود بی خبرند این ز خدا بی خبران
دل من دار که در زلف شکن در شکنند یادگاریست زهر حلقه شوریده سران
گل این باغ به جز حسرت و داغم نفرود لاله رویا,تو ببخشای به خونین جگران
ره بیداد گران بخت من اموخت تو را ورنه دانم تو کجاوره بیداد گران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و در بدری شور هادر دلم انگیخته چو نو سفران شنبه 19 اسفند 1390برچسب:, :: 1:37 :: نويسنده : هادی
پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:, :: 4:40 :: نويسنده : هادی
شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 19:40 :: نويسنده : هادی
جمعه 12 اسفند 1390برچسب:ادامه مطلب, :: 4:1 :: نويسنده : هادی برای اینکه بدانید درباره تفاوت های میان تجربه عشق از سوی زنان و مردان چه اطلاعاتی دارید پرسش نامه زیر را تکمیل کنید.(با دو گزینه درست و غلط پاسخ دهید.) برو به ادامه مطلب ادامه مطلب ... بازشب رسیده.لحظه ای رسیده که در آن هر گلی بر فراز شاخه ای خود چون سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:تفسیر اعداد, :: 23:59 :: نويسنده : هادی روان شناسان شخصيتي براين عقيدهاند که شماره تولد، شما را از آن چيزي که ميخواهيد باشيد دور نميکند، بلکه مانند رنگي است که نوع آن و زيبايياش براي افراد مختلف متفاوت است. به مثال زير توجه کنيد:
ادامه مطلب ... ای همه همسایگان!زمزمه خوانی کنید می رسد اسفند ماه خانه تکانی کنید
ماه بلوغ زمین ماه بلاغت رسید مزرعه داران عشق!دانه فشانی کنید
قایق ذوق شما منتظر آب بود دریا باریده است قایق رانی کنید
هستی آیینه شد میشود آیا مگر روبروی آینه عیش نهانی کنید؟
هستی عریان همین یک-دو نفس پیش ماست جلوه تلف می شود چشم چرانی کنید
نکته اصلی چه بود؟این که خدامتن ماست حاشیه تذهیب چیست؟نکته پرانی کنید
وادی پیموده را ار سر گرفت باغ جوان می شود رو به جوانی کنید
باز هم آسمان یک سر وگردن سر است قامت روح مرا هر چه کمانی کنید
شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 1:17 :: نويسنده : هادی این سخن مرا جز با عاقلان مگویید زیرا جاهلان به غیر از نیشخند کاری نمی توانند کرد. می خواهم زبان به ستایش آن کس گشایم که در پی آتشی است تا خویشتن را پروانه وار در آن بسوزد. در آرامش شب های عشق که در آن نهال زندگی کاشته می شود و مشعل حیات دست به دست می گردد به دیدن ماه خاموش و درخشان هیجانی مرموز روح ترا فرا میگیرد. دیگر خویش را زندانی ظلمت جانکاه نمی یابی زیرا خود را در آرزوی مقامی بالاتر می بینی. دیگر از دوری راه نمی هراسی و از رنج سفر نمی فرسایی روح مشتاق را شتابان به سوی سرچشمه نور و صفا می فرستی تا پروانه وار در آتش شوق بسوزد. تا راز این نکته را در نیابی که:بمیر تا زنده شوی مهمان گمنامی در سرزمین ظلمت ... بیش نخواهی بود. گوته پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 7:0 :: نويسنده : هادی من یه شکلات گذاشتم توی دستش..اونم یه شکلات گذاشت توی دستم .گفت: دوستیم؟
این معما رو آقای دمتر انتونی مس نوشته که تا الان در دنیا با من 266 نفر حل کردن! عددی رو که در میارین بنویسین! این رو باید حداکثر تو 1 دقیقه حل کنین! اگه حل شد ضریب هوشی شما بالای 120 خواهد بود!!! ! یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, :: 5:46 :: نويسنده : هادی
وَ مِن ءَاَیتِهِ أَن خَلَقَ لَکُم مِّن أَنفُسِکُم أَزوَجَاَ لّـِتـَسکُنُوا إِلَیهَا وَ جَعَلَ بَینَکُم مَّوَدَّةَ وَ رَحمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَأَیتٍِِِِ لِّقَومٍ َیتَفَکَّرُونَ و از نشانه های او ( خدا ) این که از [ نوع ] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید ، و میانتان دوستی و رحمت نهاد . آری ، در این ( نعمت ) برای مردمی که می اندیشند قطعاً نشانه هایی است. ( سوره روم آیه 21 ) طبیعی ترین شکل خانواده ، این است که هیچ عاملی جز مرگ نتواند پیوند زناشویی را بگسلد و میان زن و شوهر جدایی بیفکند . کوشش مصلحان جامعه – مخصوصاً پیامبران خدا – این بوده است که نظام خانواده ، یک نظام مستحکم و پایدار باشد و هیچ عاملی نتواند این کانون سعادت را متلاشی گرداند . به هر حال خانواده ی خوشبخت نشانه هایی دارد که ما دراینجا به چند نمونه ی آن اشاره می کنیم . امید است که خانواده ی شما نیز برخوردار از این نشانه ها باشد. 1 – در بین اعضای خانواده جمله " به من چه یا به تو چه " رد و بدل نمی شود، چرا که اعضا به گفتگو و مشورت منطقی اعتقاد دارند و احساس مسئولیت می کنند. 2 – افراد به یکدیگر اعتماد دارند و از این اعتماد سوء استفاده نمی کنند و اعتماد را یکی از پایدارترین ویژگی ازدواج موفق و خانواده موفق می دانند. 3 – تا جایی که امکان دارد با هم هستند و در مهمانی ها یا کارهای مربوط به خانواده تنها نمی روند. همدلی، همکاری، همفکری، هماهنگی را بقای خانواده خوشبخت می دانند. 4 – با هم اتحاد دارند و در مسائل مختلف ، با گفتگو و مشورت به تفاهم می رسند و سعی می کنند اگر سوء تفاهم به وجود آمد، آن را در درون خود بدون این که کسی بفهمد حل کنند. 5 – به سلیقه ها و عقاید یکدیگر آگاه بوده و به آن احترام گذاشته و عمل می کنند. 6 – نسبت به هم شرم مسموم ندارند یعنی خواسته های طبیعی خودشان را بدون نگرانی یا خشونت ابراز می کنند. 7 – به حریم یکدیگر احترام گذاشته و از حدود مشخص شده خود فراتر نمی روند. 8 – نگران سلامت روحی و جسمی یکدیگر بوده و از هم مراقبت می کنند . اگر چنانچه مشکلی به وجود آید ، سعی وافر در حل مشکل را دارند. 9 – در بیشتر اوقات لحظات خوشی را که با یکدیگر بوده اند مرور می کنند؛ دنبال خاطرات تلخ نیستند، دوست دارند همیشه در خوشی، شادی و نشاط زندگی کنند. 10 – برای فامیل ها و همسایه های خود اهمیت قائل اند و پذیرای فامیل یکدیگر هستند. 11 – از امور مالی یکدیگر خبر دارند و چیزی را از یکدیگر پنهان نمی کنند . صرفه جویی و پس انداز کردن جزء برنامه های اقتصادی خانواده های خوشبخت است. 12 – برای رشد یکدیگر تلاش کرده و زمینه پیشرفت خانواده را فراهم می کنند. 13 – افراد به هم افقی نگاه می کنند نه عمودی . یعنی هیچ کس خود را برتر از دیگری و در مقام قدرت نمی بیند. دیکتاتوری ، زور و قدرت طلبی حاکم نیست. 14 – همه اعضا احساس برنده بودن، موفق بودن، امید داشتن می کنند و خودشان را در زندگی برنده می دانند. 15 – در کنار هم احساس امنیت و آرامش می کنند نه ترس و اضطراب یا تنش و درگیری. 16 – علاقه، عشق، محبت، صفا و یکدلی خود را هم در رفتار و هم در گفتار به یکدیگر ابراز می کنند. 17 – از یکدیگر انتظار بیجا و توقع نامناسب ندارند. 18 – اگر مشکلی پیش بیاید به راه حل فکر می کنند و به دنبال مقصر و گناهکار نمی گردند. دست به علت یابی و ریشه یابی آن مشکل می زنند و راه حل منطقی ارائه می دهند. 19 هریک از طرفین پیوسته به فکر خوشحال نمودن و راضی نگه داشتن یکدیگر هستند . 20 – زن و شوهر به خاطر همدیگر زندگی می کنند : اول خود بعد دیگران. زندگی آنها به خاطر بچه ها یا ترس از طلاق و حرف مردم نیست. 21 – زن و مرد می توانند هر روز به دنیای اختصاصی یکدیگر نزدیکتر شوند، کار به مسائل خصوصی و زندگی دیگران ندارند. 22 – با درخواست های یکدیگر برخوردهای مثبت و منطقی دارند. 23 – زن و مرد در کنار یکدیگر هستند نه رو در رو و رقیب یکدیگر، بلکه رفیق هم هستند و واکنش منفی از خود نشان نمی دهند. 24 – خانواده های خوشبخت تلاش دارند که بچه های خوب و خوشبختی نیز به جامعه تحویل دهند. جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, :: 4:19 :: نويسنده : هادی مادرم فدای تو جان و تنم مردی مقابل گل فروشی ایستاد. او میخواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.
وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه میکرد.
مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه میکنی؟
دختر گفت: میخواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است.
مرد لبخندی زد و گفت: با من بیا٬ من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ میخرم تا آن را به مادرت بدهی..
وقتی از گل فروشی خارج میشدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت.
مرد به دختر گفت: میخواهی تو را برسانم؟ دختر گفت: نه، تا قبر مادرم راهی نیست!
مرد دیگرنمیتوانست چیزی بگوید٬ بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد!
شکسپیر میگوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم میآوری، شاخه ای از آن را همین امروز بیاور
رانده از هرجمع از هرجا شدی دیدی ای دل عاقبت تنها شدی
آبرویت رفت رازت فاش شد عاقبت ای مشت بسته وا شدی
کو؟ کدامین دست دستت را گرفت بر زمین خوردی و تنها پا شدی
روزهایت خاکی وخاکستری ست گوشه گیر خلوت شب ها شدی
اهل بودی ساده ی من!صاف من! کوچه گردی بی سر و بی پا شدی
روی دست دغدغه پرپر زدی زیر بار بی قراری تا شدی
گم شدن زخمی شدن بی کس شدن این شدن ها سخت بود اما شدی
گفته بودی می روم دریا شوم چاه آبی خشک در صحرا شدی
تو بزرگی ای غم معصوم عشق در دل تنگم چگونه جا شدی ؟
شاعر: مرتضی امیری درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید دلم گرفته، ای خدا این روزا هیچکی غیر تو ، درد من ونمی دونه . دلم گرفته، ای خدا حتی صدامم این روزا به ساز من نمی خونه. دلم گرفته ازهمه از این روزای سوت و کور . از این ترانه مردگی، از این شبهای بی عبور. تمام لحظه های دلم زیر هجوم حادثه منتظر یه راهیه تا دوباره به توبرسه . دلم گرفته، ای خدا گریه امونم نمی ده ،چرا دیگه حتی دلم تو رونشونم نمی ده . گناه بی باوری مو ، خودم به گردن می گیرم. اگر نگیری دستامو ، تو دستای غم می میرم . دلم گرفته ، ای خدا واسه رسیدن به تو ،یه فرصت تازه می خوام . دوباره دستامو بگیر ، مثل روزای بی کسی. دلم گرفته ،ای خدا حتی بهشتو نمی خوام آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|